مسلمونی رو عمری دوره کردن
ولی چشمامو روی ظلم بستم
بهت خندیدن و چیزی نگفتم
اهانت کردن و ساکت نشستم
ولی این لحظه پایان سکوته
میخوام پشت تو و همرات باشم
اگه خنجر نشد شاید بتونم
یه سنگ ساده تو دستات باشم
بذار با فکرشون مشغول باشن
از آیه آیه عشقت دور باشن
او نا که طاقت نورو ندارن
بذار تو کنج ظلمت کور باشن
یه روزی میرسه از راه مردی
یه روزی که زمین آماده باشه
کسی که قادره با یک اشاره
غرور ظلمت رو از هم بپاشه
یه دریا نور میشه مرد قصه
که چیزی سد و دیوارش نمیشه
به جنگ دیو ظلمت میره یک روز
که دنیا هم جلو دارش نمیشه
که دنیا هم جلو دارش نمیشه
اگه خنجر نشد شاید بتونم
یه سنگ ساده تو دستات باشم
بذار با فکرشون مشغول باشن
از آیه آیه عشقت دور باشن
او نا که طاقت نورو ندارن
بذار تو کنج ظلمت کور باشن
یه روزی میرسه از راه مردی
یه روزی که زمین آماده باشه
کسی که قادره با یک اشاره
غرور ظلمت رو از هم بپاشه
یه دریا نور میشه مرد قصه
که چیزی سد و دیوارش نمیشه
به جنگ دیو ظلمت میره یک روز
که دنیا هم جلو دارش نمیشه
که دنیا هم جلو دارش نمیشه
دیدگاهتان را بنویسید