آه نکش آه نکش خوب من
پنجره بر باه نکش خوب من
پنجره ی بسته مرا می کشد
خنجره تا دسته مرا می کشد
ناز نکن ناز نکن نازنین
حادثه آغاز نکن نازنین
حادثه ها بوی جنون میدهد
قصه ی ما مزه خون میدهد
عشق میان من و تو تازه بود
دست منو دست تو اندازه بود
عشق میان من و تو تازه بود
دست منو دست تو اندازه بود
♫♫♫
♫♫♫
دور شدی کور شدی سوختی
چشم به رویای خودت دوختی
شعر من از دست تو دیوانه شد
خانه فرو ریخت و ویرانه شد
عشق میان من و تو تازه بود
دست منو دست تو اندازه بود
عشق میان من و تو تازه بود
دست منو دست تو اندازه بود
دیدگاهتان را بنویسید