یه تکیه گاه شدم برات با اینکه کوه دردم
فهمیده بودم یکی هست ولی صبوری کردم
مردی که دم زدی ازش دنیاتو کرده یه قفس
وقتی گرفتی دستشو واسم دیگه نموند نفس
حتی تو خواب نمیدیدم یروز ازت جدا بشم
یروز بیای بهم بگی میخوای که من نباشم
بازم دارم تنها میشم بازم کسی برام نموند
اونی که زندگیش بودم داغشو روی دلم نشوند
پشت تموم گریه هام یه حس بیخیالیه
انگار که رفتنت برام یه اتفاق عالیه
رسم زمونه این شده هرکی بره خودش میاد
اما محاله قلب من بازم باهاش کنار بیاد
دیدگاهتان را بنویسید